تجربه پیشرفت نارین

آقای خلیلی سلام وقتتون بخیر ، گزارش نارین رو بعد از بیست و سه جلسه گفتار درمانی با آقای جواهری و بیست و یک جلسه کار درمانی با خانم شریفی خدمتتون عرض میکنم با سن سه سال و هفت ماه و بعد از هفت ماه درمان .

من از بچه ای صحبت میکنم که دایره لغاتش هشتاد کلمه بود که اونم نصفش من درآوردی بود و الان رسیده به هفتصد و پنجاه کلمه ، جمله میگه از دو تایی تا هفت تایی ، اسم کلی میوه ، حیوان ، غذا و لباس رو یاد گرفته همراه با طبقه بندیشون ، رابطه ای که ویران بود بین من و دخترم الان داره با کلام و ارتباط چشمی قابل قبول برقرار میشه ، خودش لباس رو می تونه بپوشه و دربیاره ، بچه ای که سه چرخه بلد نبود و من باید هلش میدادم از پشت ، دوچرخه یاد گرفته با کنترل فرمان و ترمز ، طوری که توی شلوغ ترین پیاده رو ها میره و به یک نفر هم نمیخوره ، یادمه وقتی مراجعه کردم گفتم من باید یک کلمه رو یک ماه تکرار کنم تا اون کلمه رو بگه که الان کلمات و حتی جملات رو فوری پشت سر من میگه و به مرحله ای رسیده که من مادر حس میکنم فقط باید باهاش صحبت کنم که از صحبت کردنم یاد بگیره و جالبه کلمات اشتباهش رو از روی کلمات درست من خود به خود درست میکنه و کلمات من درآوردی نداره .

آموزش پذیری عالی شده ، بچه ای که من می مردم تا یک چیزی رو بهش آموزش بدم سخت ترین ها رو نهایتا بعد یک هفته یاد میگیره و خیلیا رو تو آن واحد و خیلیا رو بعد یکی دو روز ، سه سال کتاب و اسباب بازی خریدم که یک ثانیه نتونستم پای هیچی بنشونمش و الان خودش با تمام اسباب بازی هاش بازی میکنه و کتاب میاره میگه بخون ، خودش می شینه پای اسباب بازی هاش یا کتاب هاش و خودش رو سرگرم میکنه ، میگم بیا این کاردستی یا نقاشی رو انجام بدیم فوری میاد در حالی که قبلا اصلا نمیومد و گوش نمیداد ، واقعا پول تمام اسباب بازی هایی که خریده بودم یا میخرم رو حلال کرده ، من یک بار یک بازی از این بچه ندیده بودم و الان شب و روز بازی میکنه با عروسکاش و با اسباب بازی هاش ، کتاب میخونه ، نقاشی میکشه و چه تخیلی به کار میبره و حرفای تخیلی و بازی های تخیلی داره .

با کاغذها خودش خیابون درست میکنه ، با ملاقه و تشت صحنه اسکی روی یخ رو تداعی میکنه ، خیلی احساساتش اومده بالا ، هوشیاری هزار درصدی نسبت به محیط اومده بالا ، قبلا دعوا بود دور و برش این توجه نمیکرد و الان کوچکترین صدایی باشه میگه چی شد ؟ ، یکی ناراحت باشه نازش میکنه ، حالش رو میپرسه و خیلی عاطفی شده که با گریه گریه میکنه و با خنده میخنده و خوشحال میشه ، کمک میکنه ، تشخیصش از کار درست و خوب خیلی زیاد شده ، با دیوار نوشتن مخالفم اونم انجام نمیده و نمونه های این چنینی ، خیلی از مفاهیم رو یاد گرفته مثل بزرگ ، کوچک ، داغ ، سرد ، کوچکترین ، بزرگترین ، کم ، زیاد ، بلند ، کوتاه و مفاهیم بسیار دیگه که الان حضور ذهن ندارم ، رنگ ها ، مشاغل و اشکال هندسی رو یاد گرفته ، اسم و فامیلش رو میگه ، درخواست داره ، آقای خلیلی قبلا برای خیلی چیزها گریه میکرد یا مقاومت میکرد و نمی تونست بیان کنه و ما هم خواست خودمون رو غالب میکردیم ، ولی الان میدونیم چی میخواد و حتی اعتراض میکنه بهمون ، میگه چرا نگام نمی کنید ، به پدرش میگه چرا گوشی نگاه میکنی ، یا به من میگه چرا داد میزنی ، چرا عصبانی میشی ، یا موی سرم رو آروم شونه کن یا حوصله ندارم و این بیان ها باعث شده ارتباطمون خیلی بهتر بشه و نارین رو بهتر درک کنیم ، با بقیه میره بیرون ، ارتباط میگیره ، درخواست هاش رو کلامی بیان میکنه و اگه فعلی نداشته باشه با حرکت بدن مفهوم رو میرسونه ، جالبه توی همون موقع هم من بگم این رو بگو فوری میگه و یاد میگیره و دفعه بعد در جای درست خودش به کار میبره ، چیزی به اسم پرت کردن وسایل نمونده و هیچ چیزی رو پرت نمی کنه و بچه ای که اصلا غذا نمی جوید الان کامل غذاش رو میجوه و قورت میده بدون اینکه من حتی یک ذره روی این مساله کار کرده باشم .

از پوشک به صورت کامل حتی شبانه هم جداش کردم ، وابستگی به گوشی از روزی هفت ساعت به روزی نهایتش یعنی حد نهایتش سه تا بیست دقیقه ای اونم همراه با توضیح خودم با کارتون رسیده ، وقتی گوشی و تلویزیون حذف شد و آموزش شروع شد ، این بچه از این رو به اون رو شد ، واقعا موتور کلامیش شروع شده ، تحمل ، آرامش ، دقت ، توجه و دستور پذیری واقعا اومده بالا طوری که همه میگن چقدر آروم شده ، وقتی یه چیزی رو براش توضیح میدم چشاش گرد میشه ، من رو نگاه میکنه ، یاد میگیره و واقعا گوش میکنه و وقتی چیزی تازه هست و دوست داره بدونه ، چقدر طولانی نگاه میکنه و دقیق گوش میکنه و چقدر اینا برای من لذت بخشن ، درک شنیداری از نظر من مادر و پیشرفتی که می بینم از منفی صد به مثبت هشتاد رسیده ، الان من داستان تعریف میکنم و اون حتی غلطام رو میگیره ، تمام صحبتام رو متوجه میشه و از صحبتام یاد میگیره ، فوق العاده آموزش پذیر شده طوری که واقعا من راضیم ، بازی با بادکنک و توپ رو یاد گرفته ، ارتباطاتش خیلی خوب شده و واقعا حرف میزنه البته قبلا هم ارتباط داشت ولی همش حرفای بی معنی بود و پر از اشاره ولی الان داره با کلام مدیریتش میکنه و رابطه برقرار میکنه البته خیلی چیزها مونده که من بهش آموزش بدم و زبون پاک کنه ولی صبر ، دقت ، توجه و دستور پذیریش باعث میشه این مسیر باقی مونده رو راحت تر برم به امید خدا و انشاالله روزی برسه که گزارش ترخیصش رو خدمت شما عرض کنم .

بعد آقای خلیلی چیزی که خیلی مهم بود و یادم رفت خدمتتون بگم اینه که ما می تونیم بریم یک مهمونی ، رستوران یا آبمیوه فروشی و … که قشنگ می شینه ، نوشیدنی و غذاش رو میخوره ، مردم رو نگاه میکنه ، آروم و ساکته و رفتار عجیب و غریب و شلوغی نمی بینی در حالی که قبلا همش بدو بدو بود و اینکه می گفتیم بشین ، نرو و برای اینکه بتونیم بنشونیمش براش گوشی میذاشتیم که الان بدون گوشی خودش می شینه آروم ، تا آخر میخوره ، روی صندلیش آرومه ، مردم رو نگاه میکنه و به کار بقیه دقت میکنه ، بعد آقای خلیلی ماشاالله هزار ماشاالله از سنگ نرم تر رو میخوره ، من یک بار نتونسته بودم قبلا به دخترم نان بدم و الان نان ، پنیر و گردو رو با هم بهش میدم ، کره و عسل و حتی کله پاچه هم میخوره و خودش هم میگه من میخورم از این بهم بده ، یک سری مشکلات رفتاری داره مثلا خیلی زود عصبانی میشه و لحنش تنده اونم موقع عصبانیت که همه رو از من گرفته ، متوجه شدم که من خیلی بهش فشار وارد میکنم ، خیلی هم زود عصبانی میشم ، در حقش خیلی کنترل گرم ، خستش میکنم همیشه و به شدت دارم ازش کار میکشم که اونم چون الان متوجه رفتارم شدم خیلی سعی در کنترل خودم دارم و امیدوارم با کمک رفتار درمانگرش این رو هم درست کنیم و انشاالله زبون پاک کنه و تمام بشه .

از شما ، خانم شریفی کار درمانگر محترم و آقای جواهری عزیز گفتار درمانگر که این مسیر پر از استرس و ترس رو با ما اومدین جلو و ما رو به این مرحله رسوندین نهایت تشکر رو دارم . انشاالله اجرتون با خدای بزرگ و منان ، امیدوارم خدا در تک تک لحظات پشت و پناه و حافظ شما سه بزرگوار باشه .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس و مشاوره